" /> شوخی با حافظ با قلم صغری سپهوند

شما اینجا هستید

    ,عمومی » شوخی با حافظ با قلم صغری سپهوند

بازدیدها: 19*بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنمآن همه قول که دادی سر خرمن چه کنم *من که از آتش دل چون خم می درجوشمبی خیالش کتی از آب به تن میپوشم *سالها دفتر ما در گرو صهبا بودبعد از آن در گرو یک چکی از بابا بود *خیز و در […]

بازدیدها: 19

*بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
آن همه قول که دادی سر خرمن چه کنم

*من که از آتش دل چون خم می درجوشم
بی خیالش کتی از آب به تن میپوشم

*سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
بعد از آن در گرو یک چکی از بابا بود

*خیز و در کاسه ی زر آب طربناک انداز
نشدم عیبی ندارد، تو در آن خاک انداز

*هر نکته ای که گفتم در وصف آن شمایل
خندیدی و تو گفتی، فکرش چه هست مشکل

انتهای پیام/

صغری سپهوند

نویسنده خبر::

دسته بندی: ,عمومی, یاداشت ها برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

خبرپیشنهادی
حبر مرتبط

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد